دلتنگی
همچون کودکِ پابرهنه ایست
در خیابانی پُر از هجمه ی اتومبیل ها
که هرگاه
میخواهد عرض خیابان را طی کند
اتومبیلی با بوق ممتد از مقابلش عبور میکند
و دلتنگی
هِی میماند
هِی میماند
و هِی میماند
پشتِ چراغِ قرمزی که نامش زندگیست
نگران نباش
حال من خوب است
بزرگ شده ام
دیگر انقدر کوچک نیستم
که در دلتنگی هایم گم شوم
آموخته ام
که این فاصله ی کوتاه
بین لبخند و اشک
نامش زندگیست
آموخته ام
که دیگر دلم برای نبودنت تنگ نشود
راستی
دروغ گفتن را هم خوب یاد گرفته ام
حال من خوب است
"خــــــــــــوب خــــــــــــــــــوب"